در من پیدا شو مثل خبری تلخ در رومه ها یا مرگی دردناک در اخباری کسل کننده در من شروع شو به مانند دندان دردی سهمگین در نیمه شبی برفی در من خلاصه شو مثل حبه قندی کوچک در فنجانی چای در من تمام کن دربه دری های زنی شاعر را وقتی کارش از واژه گذشته وقتی با همه چیز این شهر در افتاده فقط برای اینکه فریاد بزند (یک نفر دارد میان آب جان می سپارد ) باران رضاپور 7 دیماه 99
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت